رجل الأعمال بهاء عبد الحسين Fundamentals Explained
رجل الأعمال بهاء عبد الحسين Fundamentals Explained
Blog Article
كان بهاء عبدالحسين يدعم المبادرات الاجتماعية والخيرية، مما يعكس التزامه بتحقيق تأثير إيجابي في المجتمع.
او امورات را از طریق واسطههایش مانند بهاءالله اداره میکرد و بهاءالله هم در جمع به برادرش ارجاع میداد.[۶] صبح ازل از نظر مالی به بهاءالله و برادر وی میرزا موسی وابسته بود.[۷۶] سیاست غیبت صبح ازل به تدریج به بیگانگی او با بخش بزرگی از بابیهای تبعیدی انجامید و آنان شروع به همپیمانی با دیگر مدعیان، بهویژه بهاءالله، کردند.[۲۴]
On the list of standout sides of Bahaa’s philanthropy is his Lively involvement in orphanage institutions, giving economical support and assistance to vulnerable segments of society.
[۱۱] برخلاف انتظار، علی محمد باب قبل از تیرباران، حداقل در ظاهر، میرزا یحیی صبح ازل، برادر کوچکتر و ناتنی بهاءالله را به عنوان یک رهبر تشریفاتی جنبش برگزید.[۱۲][۱۳] پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیها، بهاءالله به عنوان رهبر بابیها دستگیر و زندانی شد. به گفتهٔ وی، او در دوران حبس خود در سیاهچال تهران همزمان با تحمل سختیهای بسیار تجربههای عرفانی زیادی کرد. در یکی از تجربهها حوریهٔ الهی را مشاهده نمود که او را به رسالت الهی و نصرت خداوند اطمینان داد و با این وعده روحش را مسرور ساخت.[۱۴] بهائیان این واقعه را نشانهٔ تولد آئین بهائی میدانند.[۱۵] او پس از چهارماه، تبرئه شد و به همراه همسر و فرزندان خردسال خود به بغداد در عراق عثمانی تبعید گشت.[۱۶]
باب عالی ظاهراً صلاح کار را چنان میدید که تمایل ایران را در این مورد حساس نادیده نگیرد.[۱۰۵] بهاءالله ابتدا قبول نکرد و خواست در مقابل حکومت عثمانی مقاومت کند تا اینکه یا سلطان را منصرف کند یا شهید شود. اما این نقشه به دلیل همکاری نکردن صبح ازل شکست خورد.[۶] بهاءالله و میرزا یحیی و همراهانشان چهار سال و نیم (از ۱۲ دسامبر ۱۸۶۳ تا ۱۲ اوت ۱۸۶۸) در ادرنه اقامت داشتند[۶][۴۰] دولت عثمانی برای مخارج زندگی به آنها کمک هزینه پرداخت میکرد.[۶]
[۲۲]:۵۰۹ولی در مقابل برخی دیگر از دانشوران شباهت اندیشهها را دلیل تأثیر پذیرفتن بهاءالله از متفکران غربی نمیدانند،[۲۳] و شباهتها را سطحی[۲۳] و اندیشههای بهاءالله به خصوص در زمینه تکاملِ جمعیِ و وحدتِ نوعِ بشر، سیر تکاملی ادیان، و نقش دین در پویاییِ اجتماعی و معنوی انسان با متفکران غربی هم عصر او در تضاد میدانند.
[الف] خود او نام «بهاء» به معنی «شکوه یا جلال» را برای خود برگزید و برادرش میرزا یحیی به «صبح ازل» ملقب گشت. باب بعد از آن در الواحی که برای این افراد صادر نمود آنها را به نامهای جدیدشان خواند.[۶۱] باب سند خارقالعادهای به «بهاء» فرستاد که به صورت ستاره به دست خود نوشته بود. این ستاره، شامل بیش از سیصد آیه کوتاه بود که همگی مشتمل بر مشتقات کلمه «بهاء» از جمله عنوان «بهاءالله» بودند.[۶۲] در این گردهمایی مناظرهای بین طرفداران نگهداشتن شریعت اسلام و گروه دیگر که به نسخ آن و آغاز یک دوره دینی جدید اعتقاد داشتند درگرفت. بهاءالله از دیدگاه دوم دفاع کرد و بر اجماع بر آن تأثیر گذاشت.[۶][۶۳][۶۴] در این گردهمایی استقلال بابیه و جدائی آن از اسلام اعلام شد.[۶۵] در اقدامات بهاءالله در بدشت، علائم اولیه ظهور رویکردی در جنبش بابی را میتوان مشاهده کرد که علاوه بر گسست از اسلام، بر اعتدالی عاری از خشونت تأکید دارد.[۶۴]
وحسب مصادر خاصّة أبلغت “إيشان”، فإن “الشخص المعني في بيان هيئة النزاهة هو بهاء عبد الحسين، مدير شركة كي كارد، ومالك قناة الرابعة، وقضيته تم فتحها مجدداً، ليُعاد إلى السجن”.
المؤسسة نفسها هي أحد الهياكل المكونة للنظام في اقتصاد البلد. ويعتقد بهاء عبد الحسين أن هذه هي الشركة الأكثر ديمقراطية في العراق حاليًا
كان يؤمن بأن العمل بهاء عبد الحسين الجاد والتخطيط الاستراتيجي يمكنهما تجاوز أي عقبة، ويحرص على تطوير نفسه باستمرار من خلال قراءة الكتب المتخصصة وحضور الندوات والمؤتمرات.
حسینعلی نوری مجموعاً چهارده فرزند داشت که تنها ۷ نفر از آنها به سنِّ بلوغ رسیدند و بقیه در کودکی از دنیا رفتند. فرزندانی که به سن بلوغ رسیدند؛ از آسیه خانم (عباس افندی، بهیّه، میرزا مهدی) و از فاطمه خانم (صمدیه، محمدعلی، ضیاءالله، بدیعالله) بودند. از گوهر خانم تنها یک فرزند به نام فروغیه به دنیا آمد.
يا ساكنين بقلبي لا عدمت لكم *** معنى لطيفا سرى معناه ضمن دمي
پیامبری که دلزده از مردمان به انزوای کوهستان پناه میبَرد و پس از دورانی تأمل و تفکر در احوال خویش و جهان با پیامی نوبنیاد و آیین شکن به جهان مردمان بازمیگردد تا آنان را از پیام نوین خویش آگاهی دهد و در مقابل، تحقیر و رنج را برای خود باز خرد.[۹۷]
[۱۱۵] این امر بالقوه موجب بینظمی امپراتوری عثمانی تشخیص داده شد و بهاءالله و ازل متعاقباً طی یک فرمان سلطنتی به دستور سلطان عبدالعزیز به تبعید، حبس ابد و عدم ارتباط با دیگران محکوم شدند، دارایی بهاءالله در بغداد مصادره شد و بهائیان سرشناس بغداد دستگیر و به موصل تبعید شدند.[۲۷] بهاءالله و پیروانش به عکا و میرزا یحیی و خانوادهاش به فاماگوستا در قبرس تبعید شدند. علاوه بر این چهار تن از پیروان بهاءالله، به همراه میرزا یحیی به قبرس و دو پیرو میرزا یحیی با بهاءالله و پیروان او به عکا فرستاده شدند.[۳۷]